◆◆◆ گفتگوی زن غساله با حضرت زینب کبری سلام الله علیها ◆◆◆
در نقل دیگر آمده است : هنگامى که زن غساله ، بدن حضرت رقیه علیه السلام را غسل مى داد ، ناگاه دست از غسل کشید و گفت : (سرپرست این اسیران کیست ؟ ) .
حضرت زینب علیه السلام فرمود : چه مى خواهى ؟
غساله گفت : این دخترک به چه بیمارى مبتلا بوده که بدنش کبود است ؟
حضرت زینب علیه السلام در پاسخ فرمود : ( اى زن ، او بیمار نبود ، این کبودیها آثار تازیانهها و ضربه هاى دشمنان است ) .
زبان حال حضرت زینب علیه السلام به زن غسل دهنده چنین بود :
بیا تو اى زن غساله از طریق وفا
به این صغیره بده غسل از براى خدا
نگر که از چه رخ او چو کهربا باشد
ز داغ تشنگى دشت کربلا باشد
نگر که زخم به پایش برون بود از حد
به روى خار مغیلان دویده او بى حد
طبق بعضى روایات ، بعد از رحلت حضرت رقیه علیه السلام یزید دستور داد چراغ و تخته غسل را ببرند ، و او را با همان پیراهن کهنه اش کفن کنند .
زنان شام ازدحام کردند و در حالیکه سیاه پوش شده بودند براى بدرقه اهل بیت علیه السلام از خانهها بیرون آمدند . صداى ناله و گریه آنها از هر سو شنیده مى شد و با کمال شرمندگى با اهل بیت علیه السلام وداع نمودند ، و تا کاروان اهل بیت علیه السلام پیدا بود ، مردم شام گریه مى کردند .
زینب کبرى علیه السلام از این فرصت استفاده هاى بسیار کرد . از جلمه اینکه هنگام وداع ، ناگاه سر از هودج بیرون آورد و خطاب به مردم شام فرمود :
( اى اهل شام ، از ما در این خرابه امانتى مانده است ، جان شما و جان این امانت . هرگاه کنار قبرش بروید ( او در این دیار غریب است ) آبى بر سر مزارش بپاشید و چراغى در کنار قبرش روشن کنید ) .
رفتیم و ماند نزد شما یادگار ما
جان شما و دخترک گلعذار ما
رفتیم و ماند خاطره اى سخت جانگداز
ز این شهر پر بلا ، به دل داغدار ما
ما با رقیه آمده اکنون که مى رویم
دیگر رقیه اى نبود در کنار ما .