★★★ باژبود ★★★

★★★ ادب و عرفان و هنر ★★★

★★★ باژبود ★★★

★★★ ادب و عرفان و هنر ★★★

◆◆◆ اللهم صل علی محمد و آل محمد ◆◆◆

سلام علیکم ؛
در روز و روزگارانی که انسان دچار نسیان گشته و آنسان بودن خود را از یاد برده است ، ما کمر همت بسته ایم که فرایادش بیاوریم که از کجا آمده ایم ؟ در کجا هستیم ؟ و به کجا خواهیم رفت ؟
در ادامه این راه سهل و ممتنع از جان و دل ، پذیرای گوهر نقدتان می باشیم .

" دعاگوی وجود شریفتان : مجید شجاعی ؛ مدیر سایت باژبود "

طبقه بندی موضوعی
نویسندگان

۱۸ مطلب با موضوع «عرفان» ثبت شده است

♥ با سلام و درود بیکران خدمت تمامی مخاطبان فرهیخته ی این کانال ؛

حتما" از عنوان این نوشته تعجب کرده اید . اما به نظر حقیر تعجبی ندارد . با دید عشق آلود به هستی ، میتوان هر چیزی را زیبا دید . همه می دانیم که از وجود ذی جود حضرت حق متعال غیر خوبی و زیبایی صادر نمی شود . مثلا" از چشمه ی جوشان آب نباید انتظار جوشش و فوران شربت یا دوغ داشت . شأنیت حضرت حق نیز اقتضای این امر را دارد که شرور و اعدام را راهی به او نباشد . از حضرت عشق جز عشق نزاید .

به عبارت دیگر : هرچه آن خسرو کند ، شیرین بود . حضرت دوست هم اسما و صفات جمالی دارد و هم جلالی . هم قابض است و هم باسط . اکنون می توان گفت که ایشان با اسمای جلالی و قابضیت تجلی فرموده اند . پس غمی نیست . این نیز بگذرد !

بیماری و مرگ و میر موصل عده ای به دربار با عظمت حضرت رب العالمین است . سفیر حضرت عشق است که مقدمش را اهلش بس خجسته و مبارک می دانند .

 

★ عاشقم بر قهر و بر لطفش بجد // ای عجب من عاشق این هر دو ضد ★ "مثنوی "

 

در لسان روایات و ادعیه از مریضی و بیماری به عنوان یک هدیه از رب العالمین نام برده شده است . هدیه ای که از یار است و باید گرامیش داشت . در روایات داریم که بیمار گناهانش فرو می ریزد و پاک می شود . داریم که بر درجات معنوی انسان می افزاید و ...

 

✅ بیماری و مخصوصا" اکنون کرونا ، خواص و مزایای بیشماری دارد از جمله :

 

1 - سنجش صبر و استقامت انسان .

2 - حرکت بیشتر علمی برای نیل به علاج و کشف واکسن بیماری .

3 - عنایت بیشتر مدیران دولتی برای رفع و رجوع این قضیه .

4 - محک خوردن جدی افراد در مواجهه با برنامه های فرهنگی و مراقبتی .

5 - به عنوان یک مانور همگانی دارای نتایج و تجربیات بیشمار .

6 - شناختن دوست و دشمن و سنجش و وزن گیری از افراد ، گروه ها ، کشورها و ...

7 - روی آوردن بیش از پیش مردم به معنویات و اوج راز و نیاز با حضرت مقصود .

8 - تمرین داشتن نوعی از حرمان و محدودیت ، مثل ماه مبارک رمضان و نتایج شگفت انگیز آن .

9 - سنجش توان و قدرت سیاسی ، اقتصادی ، فرهنگی و اجتماعی افراد ، گروه ها ، مناطق و در نتیجه کل کشور .

10 - محو شدن احیانا" گناه و غفلت درگذشتگان و عبرت گیری برای بازماندگان . ( مفاد روایات ) .

11 - تمرین کسب ملکه ی جمع حواس و تقویت قوای ذهنی و روحی .

12 - محک جدی خوردن عملکرد نهادهای حاکمیتی و ارزیابی نقاط قوت و احیانا" ضعف پس از ختم بحران . به عبارت دیگر تولید شدن نوعی واکسن ضد بحران در رده های بالای مدیریتی .

 

✅ و و و ... که فعلا" بخاطر ضیق مجال به همین مقدار بسنده می شود . در آینده باز در این زمینه با شما براز خواهیم نشست .

 

❤️ پس بیایید همه با هم یکدل و یکصدا فریاد بزنیم : عشق است کرونا !!! ❤️

 

⭕️ مجید شجاعی - زنجان .

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ اسفند ۹۸ ، ۰۳:۱۳
مجید شجاعی

🍀🌸🍀 اتحاد ظلم و ظالم و مظلوم !!! 🍀🌸🍀


با عرض ادب و احترام و تحیات وافره محضر انور تمامی مخاطبان گرامی این رسانه و عرض پوزش و معذرت بخاطر وقفه ای که در بروزرسانی این کانال ایجاد شده بود و آرزوی قبولی عبادات و اطاعات همه ی اعزه باستحضار می رساند :

" مدتی این مثنوی تأخیر شد // مهلتی بایست تا خون شیر شد "

اما در مورد عنوان بسیار عجیب فوق و تیتر بالا که این مقال در صدد توضیح آن است ، باید عرض شود :

اولا" این مطلب از یافته ها ( لطفا" بافته خوانده نشود !!! ) و دقت های عقلی حقیر بوده و لزوما" قابل دفاع از جانب بنده نیز می باشد .

ثانیا" نقل و بازنشر آن جهت تنویر افکار عمومی و تولید علم و دعوت به تفکر بلامانع می باشد . البته پر واضح است که ذکر عنوان منبع و نگارنده کاملا" الزامیست .


✅ ما در عالم فکر و اندیشه ی خود به این نتیجه رسیدیم که ظالم ، عین مظلوم است . یعنی فرد ی که به کسی یا چیزی ظلم می کند ، دقیقا" در همان حال و به همان کیفیت و کمیت و اندازه به خودش ظلم کرده است . به همین خاطر است که در لسان ادعیه وارد شده است که : " الهی ظلمت نفسی " .

بعنوان مثال فرد ظالمی را در نظر بگیرید که به شخص مظلومی یک سیلی می زند . همگان در چنین موقعی می گویند که این شخص ظلم کرد و ظلم او بصورت یک سیلی بود که از وی صادر و به مظلوم وارد شد . در حالیکه ما ادعا داریم ، ( یعنی بنده حقیر و نویسنده این سطور ) که این شخص بصورت ظاهر به شخص مقابل سیلی زده است . اما در عالم حقیقت و نفس الامر او همان سیلی را به همان شدت و حدت به صورت خود نواخته است . یعنی جرمی را مرتکب شده و باید به همان انداره مجازات شود . او بوجود آورنده ی صفتی در خود شده که قبلا" واجدش نبود . و آن صفت ظالم بودن است . پس در واقع به خود و خودیش ستم روا داشته است ، در حالیکه شاید مست از باده ی پیروزی ، خودش را فاتح بپندارد ، که متأسفانه اکثرا" حال و روز ظالمان اینگونه است !!!

او به خودش ستم روا داشته و لاجرم باید با توبه و انابه بدرگاه حضرت ربوبی التجا و التماس کند و های های به حال خود بگرید . که باز متأسفانه اینگونه نیست . او نه غیر ، که خودش را زده است ، هر چند متوجه نباشد . ( لطفا" خیلی خیلی دقت شود ! ) .


✅أما در مورد عکس قضیه که چطور می شود فرد مظلوم ، ظالم تلقی شود ؟!


 بیان این است که : فردی که اجازه میدهد فرد دیگری به صورت او سیلی بزند ، در حقیقت عامل اصلی بوجود آمدن صفت ظالم در شخص مقابل خود اوست . یعنی تا مظلومی نباشد ، هیچگاه ظالمی هم نخواهد بود . یعنی حتی در عالم تصور نیز وجود ظالم بدون مظلوم محال است . این مظلوم است که فضا را برای ظلم و ستم و گناه ظالم فراهم می کند !!! و در واقع مسبب کیفر دیدن و عذاب ظالم ، شخص شخیص مظلوم است !!! ( باز دقت شود ! ) .

دقیقا" بخاطر همین است که امام علی علیه السلام می فرمایند : بخاطر احقاق حقتان تلاش کنید و نگذارید به شما ظلم و ستم کنند . انسان اگر بی خیال حق و حقوق خود شود ، ممکن است فردی پیدا شود و این حق را از دست او بقاپد ، که در این صورتتوضیح دادیم که این عمل ، یک عمل نیست بلکه سه عمل است : 

یک : ظلمی که به حقدار شده است .

دو : ستمی که به ظالم شده و او در گناه افتاده است .

سه : حقی که پایمال شده و از بین رفته است .

پس ، برای اینکه در دنیا و عقبی انشا الله روسفید باشیم ، بیاییم زمینه و بستر گناه و بزه را از بین برده و نگذاریم خدای ناکرده انسانی وارد این معامله ی دوسر باخت بشود .

هدف از بعثت انبیاء عظام و سفرای الهی نیز همین بوده که کمک کنند مدینه ی فاضله ای ساخته شود که نه ظلمی در آن باشد و نه ظالم و نه مظلومی .



✅ باری ، مطلب سنگین است و شرح و بسطش مجال واسع می طلبد که فعلا" موجود نیست .

تفکر و تعمق بیشتر را بر عهده ی همه ی مخاطبان فرهیخته ی این رسانه که شخصا" به علم و فضلشان معترفیم وامینهیم .


✅ والله یهدی الی سواء السبیل ✅


✨✨✨ مانا و پاینده باشید ✨✨✨


🔰 مجید شجاعی - زنجان - ساعت 3 صبح - مورخ : سیزدهم خرداد سال 1397 🔰

☆ برگرفته از کانال تلگرامی خودم بنام ★★★ ادب و عرفان ★★★

و به آیدی : adaboerfan

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ خرداد ۹۷ ، ۰۳:۳۱
مجید شجاعی

با عرض سلام و تحیات وافره و عرض تبریک به مناسبت آغاز سال 1397 هجری شمسی و حلول بهار به اطلاع مخاطبان این وبگاه می رساند :

کانال تلگرامی ★★★ ادب و عرفان ★★★ به آدرس زیر در دسترس است . برای پیگیری اوضاع و احوال و آثار ادبی و عرفانی و ... می توانید در این کانال عضو شوید .

نشانی کانال ★★★ ادب و عرفان ★★★ :

https://t.me/adaboerfan

" موفق و پاینده باشید "

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ فروردين ۹۷ ، ۲۱:۵۰
مجید شجاعی


■ در عرفان اسلامی رابطه ی وثیق و محکمی بین کن وجودیه و قیومیت حضرت ربوبی وجود دارد .

آیه ی شریفه ی 《 إذا أراد الله شیئا" أن یقول له کن فیکون 》 ، به کن وجودیه اشارت دارد . یعنی به محض توجه ذات مبارک حضرت حق ( عز اسمه ) و القای کلمه ی ( کن = باش ) موجودی از کتم عدم پا به عرصه ی وجود نهاده و به حلیه ی وجود آراسته می گردد .

منشأ این کلمه ی مبارکه ، عشق و حب ذات حق و اقتضای فیضان و سریان و دم رحمانی ایشان است . حضرت دوست هرچه را بخواهد و مشیتش اقتضا کند ، پا به عرصه نور خواهد گذاشت . خود او که نورالانوار و نور ازلی بوده و وجود صرف و محض و بحت می باشد ، رشحه ای از نور خود را بوسیله ی این کلمه ( کن = باش ) در کائنات می افکند .

《 الموجود ( مخلوقات ) اذا شاء الله کان و اذا لم یشأ لم یکن 》 . اعدام ظلمات محض می باشند . یعنی بو و نصیبی از وجود نبرده اند . پس هرچه هست ، جلوه و تجلی ذات اقدس اله بوده و دارای ارزش و حرمت می باشد .

برای تبیین بیشتر مطلب و مطلوب مثالی می زنیم :

یک نی را در نظر بگیرید . نی چوبی توخالی بوده و بدون صدا و نوا می باشد . اگر مرد نایی در آن بدمد ( نفخه ) ، نی به حرف و گفت و صوت درآمده و حدیث راه پر خون خواهد کرد . در لحظاتی که لبان نایی بر نی است ، نی موجد صوت می باشد و به محض جدایی لبان و دم نایی از نی ، صوت قطع می شود . پس نتیجه می گیریم که یک معیتی باید بین مرد نایی و خود نی باشد تا الحان مختلفه از نی به منصه ی ظهور برسد .

ما نیز در لحظه لحظه ی حیات خود نیازمند و محتاج معیت ذات ربوبی می باشیم . ( منظور از ما کل موجودات می باشد ) .

آیه ی شریفه ی 《 هو معکم اینما کنتم 》 ، دقیقا" بدین امر اشارت دارد . عرفای شامخین این آیه ی شریفه را برای اثبات معیت قیومی حضرت دوست مورد استناد قرار می دهند . پس در هر آن ( یک لحظه و ثانیه از زمان ) این همراهی حضرت حق با ما وجود دارد . و ما نرسد که بدین همراهی و معیت بی اعتنا و بی توجه باشیم .

شرط ادب و ادب حضور اقتضا می کند که ما نیز شکر این معیت را بنحو احسن بجا آوریم . ذکر و نماز ( که بزرگترین ذکر است ) ، بیانگر این موضوع است .جوهره ی عبودیت که کنهش ربوبیت است ، باز مشعر بدین امر است . در صورت ادامه ی این حالت انشاء الله همه مغروق بحر فنای احدیت شده و زبان حال و قالمان این خواهد بود که مثل مجنون قیس عامری که با لیلی به اتحاد رسیده بود ، به فصاد بگوییم :


《 من کیم لیلی و لیلی کیست من // ما یکی روحیم اندر دو بدن 》

《 ترسم ای فصاد اگر فصدم کنی // تیغ خود را بر رگ لیلی زنی 》.


★ ان شاء الله در مورد چگونگی ذکر و یاد حضرت یار در آینده ی نزدیک و بشرط حیات باز با شما براز خواهم نشست .


★ دعاگوی همگی شما : مجید شجاعی زنجانی ، کرمانشاه ، سیزدهم اسفندارمذ 1396 ساعت 2300


★ لازم به ذکر است که تمامی مطالب فوق غیر از دو آیه شریفه و تک بیت مثنوی از حقیر بوده و قابل دفاع است .

" موفق باشید و باشیم انشا الله تبارک و تعالی "

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ اسفند ۹۶ ، ۰۹:۵۷
مجید شجاعی

از عارف بیدار و عاشق دلداده ای پرسیدند : عارف کیست و حال او چیست ؟ گفت : عارف مردی باشد از ایشان و جدا از ایشان و هر ساعت خاشع تر بود ؛ زیرا به هر ساعت نزدیک تر بود و نیز عارف لازم یک حال نبود که از عالم غیب هر ساعت حالتی دیگر بر وی فرود آید تا صاحب حالات بود نه صاحب حالت و نیز ادب عارف برتر از همۀ ادب‌ها بود ؛ زیرا که او را معرفت مؤدّب است و معرفت بر سه بود : یکی معرفت توحید و این معرفت عامّۀ مؤمنان است ، دوّم معرفت حجج و بیان و این قسم معرفت حکما و علماست ، سیّم معرفت صفات وحدانیّت و این قسم مخصوص به اهل ولایت است و آنان جماعتی هستند که به دل‌های صافی خود مشاهد حقّند و پروردگار آنچه را بر عالمیان پوشیده است بر آنان ظاهر می‌گرداند .

از آن عاشق دلداده ، مناجاتی نقل کرده اند که انس این طایفه را با محبوب واقعی نشان می‌دهد .

نوشته اند : هرگاه آماده برای نماز می‌شد ، سخت می‌گریست و می‌گفت : الهی ! به کدام قدم به درگاه تو آیم و به کدام دیده به قبلۀ تو نگرم و به کدام زبان با حضرت تو راز گویم ؟ الهی ! از بی سرمایگی ، سرمایه ساختم و به درگاه تو آمدم . الهی ! تو دانی و فضل و کرم رحمت خود . الهی ! اگر امروز ما را اندوهی پیش آید با حضرت تو گوییم ، اگر فردا اندوهی از تو رسد با که گوییم ؟

الهی ! ما را به ذلّ حجاب محجوب مگردان و غشاوۀ غفلت از بصر بصیرت ما بگردان . الهی ! اگر از کرم خود بیامرزیم زهی امید و آرزومندی و اگر عقوبت و عذابم نمایی با موی سپید زهی مستمندی . الهی ! مرا روی نیاز به بخشش توست و چشم امید به رحمت تو . الهی ! اگر گویم مرا در زمرۀ نیکان محسوب دار هرچه می‌بینم جز بدی نکرده‌ام و جز طریق خطا نسپرده ام . الهی ! از کرم خود مرا حفظ کن تا به گرد نافرمانی و خلاف نگردم . الهی ! به درگاه تو آمده‌ام و از کرم تو نومید نخواهم رفت [1] . از خودی ای خدا نجاتم ده نفس امّاره قصد من دارد .

اول مقام از معرفت آن است که بنده را یقینی دهند اندر سر وی که اندام هایش بدان یقین بیارامد و توکّلی دهند او را اندر جوارح که بدان توکّل اندر دنیا سلامت یابد و حیرتی بدهندش اندر دل که بدان حیرت اندر آخرت رستگاری یابد ، یعنی اضطراب کردن اندر طلب از ضعف یقین است ، چون بنده را یقین شود که مقدّر به طلب کردن و ناکردن من بیش تر و کم تر نگردد ، از شغل سر و اضطراب جوارح فارغ گردد چنان که مصطفی صلوات اللّه علیه و آله فرمود :

و اعْلَمْ أَنَّ ما أَصابَکَ لَمْ یَکُنْ لِیُخطیَکَ وَ أَنَّ ما أَخْطاکَ لَمْ یَکُنْ لِیُصیبَکَ [2] .

آنچه باید به تو برسد ، هرگز از رسیدن به تو باز نماند و هرچه مقدور تو نیست هرگز به تو نرسد . گریزی نیست از کوی تو ای دوست چه سان برگردم از کوی تو ای دوست .

عارف آن باشد که همۀ کوشش‌های خویش کار بندد اندر طاعت و گذاردن حقوق‌های خداوند تعالی و به حقیقت بشناسد که از خدای تعالی به وی چه آمده است و بازگشتن وی از همه چیز به خدای تعالی درست برگردد ، یعنی هرچند معرفت با کمال تر باشد ظاهر وی به خدمت با نشاطتر باشد و آنچه به وی آمده است از خدای تعالی یا امر باشد یا منّت، پس امر خداوند را بداند و بداند جز گزاردن شکر منّت روی نیست . و بازگشتن به حق تعالی بر دو معنی باشد : یا اندر محنت باشد به صبر و به مولا بازگردد ، یا اندر نعمت باشد به شکر و به خداوند تعالی بازگردد .

---------------

[1] : نامه دانشوران : ۶۷ / ۹ .

[2] : بحار الأنوار : ۱۵۴ / ۲ ، باب ۲۰ ، حدیث ۷ .

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۲ بهمن ۹۶ ، ۰۰:۱۵
مجید شجاعی

‍ ✅ حقیقت نماز :


حقیقت نماز به وجود شش معناست :


۱ - حضور قلب :

فراغت دل‌از غیر نماز و حضور آن ، نزد فعل و قول خویش است .


 ۲- درک و فهم :

مراد از آن ، این است که قلب انسان، نزد معانی اعمال وی از قول گرفته تا فعل حاضر باشد .


۳ - تعظیم :

تن دادن به بزرگی خداوند متعال و بزرگداشت عبادت اوست .


۴ - هیبت :

ناشی از خوف خدا و ترسی است که از تعظیم و اخلاص برخاسته باشد .


۵ - رجا :

امید به فضل خداوند و پذیرش عمل از جانب او .


۶ - حیا :

پایداری در برابر هر چیزی که مخالف با توحید خدای متعال و معرفت اوست و درک موقعیت گناهکارانه .


منبع : اسرارالصلاة .

تألیف : میرزا جواد آقا ملکی تبریزی ، ص ۲۵۸ .

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۹ دی ۹۶ ، ۱۷:۳۱
مجید شجاعی
★★★ هوالحق ★★★
تصویر عارف واصل و حکیم کامل ، حضرت آیت الله محمد شجاعی ( نور الله مضجعه و جعل الله الجنة  مسکنه ) ، عموی فقید بنده در منزل خودشان در زنجان ، خانه ای که کودکی نگارنده از آن خاطره ها دارد . این تصویر در اواخر دهه ی پنجاه شمسی برداشته شده است .

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۲ مرداد ۹۶ ، ۲۳:۳۴
مجید شجاعی

••• بسم الله الرحمن الرحیم •••


بر تو باد به تقواى الهى ، در پنهان و میان جمع. خوبى را براى همه آفریدگان بخواه ، گر چه به تو بدى روا داشته باشند.

در برابر آزار دیگران ، بردبارى ورز ، اگر به تو اهانت شد ، یا ناسزا شنیدى ، در پاسخ ، سخنى ناروا مگو. هنگام شعله ور شدن خشم از کلام ناپسند بپرهیز ، از جایت بلند شو ، در مکان دیگر بنشین و خود را به کارى دیگر مشغول کن تا خشمت فرو نشیند.

مدام در فکر بهسازى آخرت و سعادت دنیا باش.

در همه حال ، به خدا توکل کن و در همه مهمات به او اطمینان. بر تو باد به پاسدارى و شگرگذارى کسى که به تو خوبى مى کند و تو را نعمت مى دهد.

از قهقه و خنده بپرهیز ، زیرا غفلت آرد و دل را بمیراند.

به هر کارى مشغولى ، نماز اول وقت را ترک مکن. اگر ، معاذالله ، نمازت قضا شد ، در اولین فرصت جبران کن.

در هر حال و مکان ، دانش آموز باش ، پرگو مباش ، بیشتر به شنیدن علاقه مند باش تا گفتن. با استادت مشاجره مکن و گفته هاى او را بر مگردان ، آن چه را فرا گرفتى در شب مرور کن.

با قرآن مأنوس باش. وردى از قرآن را براى خودت برگزین. اگر مى توانى قرآن را حفظ کن و اگر ممکن نیست ، هر چند آیه اى که در توانت هست از برکن.

مبادا به گفته سخنن چینان گوش فرا دارى ؛ زیرا بدبختى بى شمارى بدنبال دارد و تأثیر شومى بر نفس مى گذارد.

در زیارت مشاهد مشرفه ، یا خواندن زیارت آنها ، از راه دور غفلت مکن.

یه هنگام تعلیم و نشر دانش ، از پرگویى بپرهیز ، غیر علمى و بدون مستند سخن مگو. تنها ناقل سخن دیگران مباش ، خودت نسبت به مطالب و مسائل صاحب نظر شو...

در هر روز ، بیست و پنج مرتبه (( الهم اغفر للمؤمنین و المؤمنات و المسلمین و المسلمات )) را بخوان.

در این دعا ، ثواب و مزدى بسیار است. پس از نماز عصر ، هفتاد و هفت مرتبه ذکر ((استغفار)) را بخوان.

نیز سوره قدر و توحید را بسیار قرائت کن.


■ در تحت توجهات ربوبی  و حضرت عشق همگی موفق باشید .

■ مجید شجاعی - بهار سال 1396 - ولایت زنجان .

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۹۶ ، ۲۰:۲۸
مجید شجاعی

••• بسم الله الرحمن الرحیم •••


وصیتى که پیش روى شماست ، از بنده ضعیف و ناتوان ، نویسنده این حروف ، محمد فرزند مکى است. خداى او را همچون نصوح ، توبه پذیرد ؛ و از مخاطب آن ، برادران و دوستان الهى مى باشند ، آنان که براى خدا و در راه خدا با او دوست شده اند.

نخست نفس خود را مخاطب قرار مى دهد ، سپس آنان را.

این ((وصیت نامه)) در بردارنده مطالب و معارف بلندى است.

۱. تقواى الهى را فرا دید خود قرار دهد و بر همه حرکات و سکنات خویش حاکم سازد. مدام در مراقبه بوده و از خدا خوف و خشیت کند. در خلوت و پنهانى از او شرم کرده ، به آنچه خوشایند او نیست آلوده نگردد.

۲. در همه احوال خدا را فرایاد دارد و در بیشتر اوقات با زبان ذکر او گوید.

۳. بر خدا توکل کرده ، کارها را به او واگذارد و در گرفتاریها و سختیها به او پناه برد.

۴. موازین و احکام دین را فرادید خویش نهاده ، مواظب باشد سر موئى از آن خارج نشود ؛ زیرا خروج از فرامین شریعت ، گمراهى و ضلالت را در پى آرد.

۵. نوافل و مستحبات را بر اساس تلاش و توان ، فراغت و سلامتى ، زیاد کند ؛ بویژه نمازهاى مستحب را ؛ چون نماز ، بهترین عمل است. کارى پس از شناخت خدا و تحصیل معارف الهیه ، همانند نماز انسان را به خدا نزدیک نمى کند. در میان نمازهاى مستحبى ، در انجام نماز شب مراقبت ویژه کند.

۶. زبان را از گناهانى همچون : پرت و پلاگوئى ، غیبت ، سخن چینى ، بیهوده گوئى نگاه دارد. از شنیدن لغو و هر آنچه بهره دینى یا دنیایى ندارد بپرهیزد و اعضاء جوارح را از آنچه ناخوشایند پروردگار است بدور دارد.

۷. زهد را روح زندگى اش کند ، به آنچه به او مى رسد بسنده کند ، روزى از حلال خورد ، تا مى تواند بى نیازى از مردم را پیشه خود سازد ؛ زیرا خواهش از مردم خوارى و ذلت این دنیا را در پى دارد.

۸. یاد مرگ را نصیب العین خویش کند ؛ براى رسیدن آن در همه حال آماده باشد. براى این که یاد مرگ ، ((فرادید)) او گردد ، روزى بیست مرتبه یاد مرگ کند.

۹. هر صبح و شام گذشته خود را محاسبه کند.

، اگر رفتار نیک داشته است بر او بیفزاید ؛ چنانچه بدى از او سرزده است ، از او بازگردد و جبران کند.

۱۰. با قلب و زبان ، دائم در استغفار بوده ، طلب بخشش کند. شکل آن ( استغفار ) چنین است : ((أللهم أغفرلى فإنى أستغفرک و أتوب)).

در وصیت لقمان به فرزندش آمده است ؛ بسیار بگوید : ((اللهم اغفرلى)) ؛ زیرا خداوند در شبانه روز اوقاتى قرار داده است که در آن وقت ها ، حاجات بندگان را رد نمى کند.

۱۱. امر بمعروف و نهى از منکر را با شرایطى که در شرع مطهر آمده است به اندازه توان و نیرو ، انجام دهد.

۱۲. برادران دینى را یار و کمک باشد ، به اندازه افتادگى و نیاز آنان حاجتشان را برآورد. اولاد على ((ع)) و فاطمه ((س)) را خدمت و احترامى ویژه کند.

۱۳. قوانین و دستورات الهى را بزرگ شمارد. علماء دین را گرامى دارد. صاحبان تقوا ، از مؤ منین را ، احترام کند.

۱۴. بداده خدا راضى باشد. چیزى را که نمى داند خیر او در آن است یا نه ، طلب نکند در همه احوال.

۱۵. بهنگام پیکار و رودررویى با مشکلات مقاومت ورزد ؛ زیرا صبر رأس همه امور است.

۱۶. براى تعجیل فرج و ظهور امام زمان ((عج)) دائم دعا کند ؛ زیرا این عمل در شریعت اسلام ، از اهمیت والایى برخوردار است.

۱۷. اشتغال دائم به درس و بحث و ممارست با علوم را ، در این راه تدریس ، آموزش ، مطالعه ، قرائت و فراگیرى دانش پیشه خود سازد. در این راه از سرزنش هیچکس بیم به دل راه ندهد.

۱۹. در همه کارها اخلاص داشته باشد و کارها را فقط براى خوشنودى خداانجام دهد ؛ زیرا فقط کارهاى خالص و بى پیرایه را خدا مى پذیرد. ریا در عبادت - پناه مى بریم از آن بخدا- شرک شمرده مى شود.

۲۰. پیوند و ارتباط با خویشاوندان ، اگر بگونه اى فراخ نتواند به دیدار آنان برود ، با عرض سلامى آنان را خوشنود سازد.

۲۱. به زیارت برادران دینى رود. با آنان در امور دین و آخرت گفتگو داشته باشد.

۲۲. زیاد به دنبال مباحات و رخصت‌ها نرود. در زندگى خود ، گشادگراى نباشد. در تکالیف دینى بر خود سخت نگیرد ؛ بلکه روش و مشى میانه و استوارى را در پیش گیرد.

۲۳. با مردم درخور فهم آنان سخن گوید و از مطالبى که هضم آنها برایشان مشکل است بپرهیزد.

خلق و خوى خوب داشتن ، خشم را فرو خوردن ، با مردم فروتنى نمودن ، از خدا سامان خلق را خواستن و کارهاى آنان را سامان دادن را پیشه خود سازد.

۲۴. بدون بهره دینى یا دنیایى لحظه اى از عمر خود را سپرى نکند. در همه این کارها معیار تقوا و مراقبت پیوسته و دائم است.

سلام بر همه آنان که این دستور را پى گیرند. سپاس ویژه خداوند است.

درود پیاپى خدا بر پیامبر اسلام و آل بزرگوار وى باد.


■ مجید شجاعی - بهار 1396 - ولایت زنجان .

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۲ فروردين ۹۶ ، ۲۳:۵۴
مجید شجاعی

◆◆◆ بسم الله الرحمن الرحیم ◆◆◆


بدان که تو هستى و نمى میرى. بدنست که مى میرد ، تو هستى و زنده. حساب کار خودت را بکن که چه تهیه دیده اى براى زندگى آخرت. ببین براى این دو روزه ، که مى دانى ثباتى در آن نیست ، چه کوششها و تقلاها مى کنى. براى آن جا که به حکم فطرت هستى و زندگى ابدى است ، چه کوشش کرده و چه تهیه دیده اى ؟ در آن جا زندگى انفرادى است ، احتیاجات را خودت منفردا باید رفع کنى ؛ باب استقراض و استعداد مسدود است. این جا آمده اى که تهیه براى آن جا ببینى.

معصوم مى فرماید : ( ( ما کانت الدنیا مرتین ) ).

باید به اراده کارت درست شود به صرف اراده اداره شود ، زندگى آخرت.

آن جا ، نتیجه تحصیلات عقلى و نفسى و حسى است ؛ یعنى ، باید عقلت منور باشد به معارف حقه و عقاید صحیحه و صالحه. مقیاس مقاصد مهمه عالم برزخ و ماوراء این عالم ، همانا شخص شخیص وجود مقدس پیغمبر اکرم (ص) و ائمه هدى (ع) هستند.

عقاید وقتى صحیح و اخلاق در صورتى نیکو و اعمال هنگامى درست است که مطابق عقاید و اخلاق و اعمال محمد (ص) باشد ؛ میزان صحتش این است. تشکیل عالم برزخ بر این منوال است که آنچه این جا عمل کرده اى ، آن جا یابى ، چنانچه قرآن مجید مى فرماید : ( ( و کل انسان الزمناه طائره فى عنقه و نخرج له یوم القیمة کتابا یلقیه منشورا. ) )

این مرحله به حکم ( ( ملک دوران ) ) است که سلطان حس است و آنچه از حس سرزده محکوم به حکم اوست ، لیکن صورت برزخى آن. در این جا نظر به نامحرم کرده ، فاصله میان باصره و صورت حسى در این جانور است و در آن جا نار است.

در این جا میل به وصال و نزدیکى بود ، در آن جا به طورى کریه المنظر است که مى گویى :

( (یا لیت بینى و بینک بعد المشرقین) ).

در این جا مرغ بریان کرده حرام خوردى و تمام حواست از آن ملتذذ بود و در آن جا مرغ بریان کرده آتشین است و تمام حواست معذب. لذا کشف خاتم انبیاء براى نجات بشر که مى فرماید :

( ( الذین یا کلون اموال الیتامى ظلما انما یکون فى بطونهم نارا ) ).

مثال است ولى صورت کلیه دارد. در این جا رنج و تعب است. براى پرستش حق: در هواى سرد وضو گرفتن است و در هواى گرم روزه گرفتن و صرف نظر از مال ، و در برزخ صورت خشنودى حق را ملاحظه کردن و متنعم به نعم الهى بودن است.

خلاصه ، تامین حیات آخرت به علم و ادب است ، چه عملى و چه قلبى و چه حسى. فلاح و رستگارى تابع ایمان و عمل است : ( ( یا ایها الذین آمنوا ) ) یعنى در مرتبه پرستش نبینید الا معبود را. حریت آن جا ، نتیجه بندگى در این جاست. که نه خود را بیند و نه عبادت خود را.

لذا مى فرماید : ( ( عبدتک ) ) عبادت مى کنم ترا. این یکى از مراتب نازله ولایت و جلوه معبود و تجلیبات ربوبى و کبریاى حق است و حرارت فطرت عشق است که موجب پرستش و فناء در معبود و عدم ادراک عبادت مى شود.

یکى از سلاطین عالم برزخ ( ( ملک فتان ) ) است. کثیرالفتن و کثیرالامتحان که ممتحن اعمال قلبى است و سنگینى و سبکى انسان را مى رساند. مى بیند این که در دنیا بوده ، آیا داراى ملکه صبر بوده است یا نه ؟ آیا داراى ملکه حیاء و عفت و ملکه عدالت بوده یا خیر ؟ اگر داراست سنگین و خیلى عظیم الشاءن است. و اگر واجد نباشد سبک و بى وزن است.

یکى دیگر از سلاطین عالم برزخ ، که عظیم ترین سلاطین است ، ( ( سلطان عقل ) ) است که بشیر و مبشر است ، به اعتبار مواجه شدنش با مؤمن که داراى عقاید حقه صحیحه و واجد معارف الهیه است. نکیر و منکر است ، به اعتبار مواجه شدنش با منافق و کافر که داراى عقاید باطله فاسده است.

خلاصه ، از جمله مقامات عالم برزخ ، که باطن ایمن عالم است ، ملک مبشر و بشیر است که سلطان عقل است. پس سلاطین عالم برزخ تشکیل شده از سلطان حسن ، سلطان نفس ، سلطان عقل ، اینها مأمور محصلات حس ، نفس و عقل اند.

خداوند عالم ، انسان را مدرک حقایق گردانیده که مبدء عالم را بفهمد و مرجعش را بداند که کیست ؟ و موجد این موجودات کیست ؟ عقل را به انسان عطا فرموده که کشف این حقایق کند و به عالم السماء و صفات ، بر احدیت و مقام غیب الغیوى مطلع شود. اینها معقولات انسان است ؛ لذا در عالم برزخ یک سلطنت عظمى براى امتحان عقول است که در مدرسه دنیا بیست سال ، چهل سال ، هفتاد سال یا بیشتر مانده ، چه تحصیل کرده ؟ و در این مدت چه بوده ؟ و چه شده ؟ و چقدر معارف آموخته است.

 دنیا مدرسه است و انبیاء و علماء مدرسین و کتب سماوى کتب تدریسى که بالاترین آنها قرآن کریم است. مى پرسند با این کیفیات چه کردى ؟ نسبت به مؤمنین ( ( بشیر ) ) و نسبت به منافقین ( ( ترساننده ) ) و نذیر است. عالمى است وحشت انگیز وحشت آور؛ لذا دارد: وقتى علیا مخدره، فاطمه بنت اسد را در قبر مى گذارند ، ( از شدت وحشت است یا خجالت مى کشد ) در پاسخ مقام ولایت لکنتى در لسان مبارکشان پیش مى آید ؛ ( نه این که نعوذ بالله معتقد نبوده ، معاذ الله ) لذا حضرت رسول (ص) تلقین مى فرماید :

(( هذا القائم على شیفر قبرک ، لا جعفر و لا عقیل )).

یعنى على است واجد ولایت مطلقه.

تلقین به معناى تعلیم نیست زیرا جاى یاد گرفتن نیست ؛ بلکه یادآورى و تذکر است : مى فرماید : ( ابنک، ابنک ) پسر تو ، پسر تو.

برزخ ، عالم ماندن نیست ؛ بلکه عالمى است براى تصفیه اعمال و اخلاق و عقاید تا رجوع به عالم قیامت کند و توحید ذاتى و صفاتى و افعالى را تکمیل کرده ، تحصیل لباس تقوا نموده و از مسارعت به سوى حق ، واجد مقامى شود که دیگران حسرت برند ؛ زیرا ستایش و پرستش عابد و زنش به معارف اوست.

پس معلوم شد که مایحتاج مادر عالم برزخ ، افعال و اعمال صالحه و حسنه و عقاید صحیح است و در آن جا درست و نادرست آنها نمایش داده مى شود ، لکن مسأله عبودیت و ثناء و قرب حق معارفى که در عبادت است ، وجه ملکوتیش در عالم قیامت کبرى ظاهر خواهد شد.

یکى از علماء ، مجلسى ، رحمة الله علیه ، را در عالم رویا مشاهده نمود : در مراتب عالیه و دستگاه مرتب و منظمى. از وى پرسید بر شما چه گذشت ؟

مجلسى ، علیه الرحمه ، مى فرماید : سوال کردند چه هدیه و تحفه اى براى ما آورده ای ؟

عرض کردم : بحارالانوار ، جوابى براى آن داده نشد.

آنان گفتند : پیش ما چیزى دارى و آن سیبى است که به آن بچه یهودى دادى براى رضاى ما.

آن کس که خواب دیده بود ، گمان کرد که (( بحار )) را رد کردند لکن اشتباه نموده بود ؛ زیرا ( (بحارالانوار) ) مسکوت عنه واقع شد ؛ یعنى ، ( (بحارالانوار) ) چون علم است محل ظهورش در برزخ نیست و همان سیب ، صورت ملکى اش که التذاذ طفل بوده ، در برزخ ظهور کرده است بنابراین به حکم تن است هر چیزى اگر نظر التفات به عالم انبیاء کنى که غرض و مقصود این یکصد و بیست و چهار هزار پیغمبر چه بوده خواهى یافت که همه داعى الى الله بوده اند تا مردمانرا عابد و عارف به حق کنند و جز این ، مقصد دیگر نداشتند. به قسمى که احدى از این مطلب خارج نبوده ، لکن معلوم است دماغهاى آنان فرق مى کند در بسط معارف : یکى مأمور شخصى است نسبت خودش و یکى دیگر مأمور به بسط معارف است در خانواده اش و دیگرى عالى تر و مأمور به محله اش مى باشد در این مقصد و یکى به مملکتى تا مى رسد به آن که دماغش منورتر و فکرش بازتر و مى تواند عالمى را اداره کند. روحش به حدى نورانى و بسیط است که مى تواند عالم را منور کند و همه اهل عالم مأمور به اطاعت او شوند ، حتى مثل امیر مؤمنان که مى فرماید : ( ( انا عبد من عبید محمد (ص) ) ) تا مى رسد به معلم کل و استاد انبیاء و المرسلین ، وجود مقدس ختمى مرتبت (ص) ، لکن نحوه اداره این بزرگ مرد که مدیر کل است در دار عسکرى (ع). همه اینان در این عالم ، بسط معارف و حقایق فرمودند. این وظیفه ، بعد از امام حسن عسکرى (ع) با فرزند اوست. حقایق و اسرار ، به وسیله او در زمان او آشکار مى شود ، چنانکه امیرالمؤمنین (ع) به کمیل فرمود :

( (ما من علم الا و انا افتحه و ما من سر الا و القائم یختمه ) ).

هر مدعى که ادعاى این مقام کند ، حاصلش براى او رسوائى خواهد بود ، چنانکه ادعا کردند و رسوا شدند و جهالت خود را آشکار کردند.


■ از حضرت دوست توفیق تمامی عزیزان بازدید کننده ی سایت " باژبود " را تمنا داریم.

*** مجید شجاعی - بهار سنه ی 1396 هجری شمسی - ولایت زنجان ***

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۲ فروردين ۹۶ ، ۰۰:۳۰
مجید شجاعی