★★★ باژبود ★★★

★★★ ادب و عرفان و هنر ★★★

★★★ باژبود ★★★

★★★ ادب و عرفان و هنر ★★★

◆◆◆ اللهم صل علی محمد و آل محمد ◆◆◆

سلام علیکم ؛
در روز و روزگارانی که انسان دچار نسیان گشته و آنسان بودن خود را از یاد برده است ، ما کمر همت بسته ایم که فرایادش بیاوریم که از کجا آمده ایم ؟ در کجا هستیم ؟ و به کجا خواهیم رفت ؟
در ادامه این راه سهل و ممتنع از جان و دل ، پذیرای گوهر نقدتان می باشیم .

" دعاگوی وجود شریفتان : مجید شجاعی ؛ مدیر سایت باژبود "

طبقه بندی موضوعی
نویسندگان

‍ ✅ حقیقت نماز :


حقیقت نماز به وجود شش معناست :


۱ - حضور قلب :

فراغت دل‌از غیر نماز و حضور آن ، نزد فعل و قول خویش است .


 ۲- درک و فهم :

مراد از آن ، این است که قلب انسان، نزد معانی اعمال وی از قول گرفته تا فعل حاضر باشد .


۳ - تعظیم :

تن دادن به بزرگی خداوند متعال و بزرگداشت عبادت اوست .


۴ - هیبت :

ناشی از خوف خدا و ترسی است که از تعظیم و اخلاص برخاسته باشد .


۵ - رجا :

امید به فضل خداوند و پذیرش عمل از جانب او .


۶ - حیا :

پایداری در برابر هر چیزی که مخالف با توحید خدای متعال و معرفت اوست و درک موقعیت گناهکارانه .


منبع : اسرارالصلاة .

تألیف : میرزا جواد آقا ملکی تبریزی ، ص ۲۵۸ .

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۹ دی ۹۶ ، ۱۷:۳۱
مجید شجاعی


در مملکتى مثل مشهد مقدس ، که استعداد هرگونه تجارت را دارد ، ابدا یک کومپانى [ کمپانى ] و شراکت دیده نمى شود . حال آن که مردمان صاحب ثروت هستند و مال التجاره از امتعه و محصولات ارضیه مانند قالى و تریاک و پنبه و غیره نیز الى ما شاء الله زیاد است . و این معنى هم دلیل نفاق ایشان ولى در تقلب و تضییع امتعه و محصولات مملکت آن چه قالى است آن‌ها را به قرمز و رنگ هاى قلب معیوب کردند ، آن چه تریاک است هرگاه آرد و سریش پیدا نشود خاک مو موجود است . دولت چندین بار رنگ هاى قلابى را غدغن کرد و به طور مؤکد امر داد که تریاک را نیز به چیزهاى دیگر مخلوط نکنند ، باز به جایى نرسید . زیرا که مأمورین رشوت گرفته غدغن را مهمل گذاشتند . بدتر از همه شیوع کشیدن تریاک در این مملکت است که مرد و زن ، برنا و پیر بدان سم قاتل مبتلایند و در بازار و دکاکین ، على رؤس الاشهاد ، همه مى کشند . این است که نه در مردان مملکت اثرى از مردى و نه در زنان لطافتى از نسوانیت باقى مانده است .

حکومت هم ابدا اعتنایى بدین عوالم ندارد و چاره اى براى دفع این بلاى مبرم که ، خیلى سهل است ، هم نمى کند . عجب است که علماى مملکت نیز این زهر قتال را مسکر نمى دانند ، حال آن که بدتر از سایر مسکرات آدمى را بى هوش مى کند . حتى مى گفتند در خانه هاى بعضى از علما، که دزدان زى و قیافت علماى ملت هستند ، نیز مانند چاى متداول بوده همه مى کشند .

در مسجد « گوهرشاد » مشهد ، که از مساجد عالیه است ، در ایام اقامت آن جا در مجلس وعظ ده واعظ نشستم . همه از روى یک سرمشق از استبراء و طهارت و غسل - که پاى را چنان بردار و چنین بگذار - سخن مى رانند . تماما مشغول به فرع اند . اصل بالمره از میان رفته . از جهاد و آیین آن و اسباب جهاد و مدافعه وطن که چگونه باید باشد ، ابدا حرفى در میان نیست ، حال آن که دشمن دین به در خانه هایشان رسیده است . بارى ، مى توان گفت که به ایران ، از زمان پیشدادیان تاکنون ، هیچ وقت امثال این غفلت و بدبختى روى نداده است .


★ توضیح ضروری : مطلب فوق از دو جهت ادبی و اجتماعی در این پایگاه بارگذاری گردید و لزوما" همه ی مطالب مورد تأیید اینجانب نمی باشد . بنابراین از خوانندگان گرامی متمنی است ، با کمال دقت و هوشمندی و توجه به آن عصر و روحیات نویسنده مطلب را مطالعه فرمایند .

انتقاد ایشان به علما و روحانیت ، از طرفی لزوما" انتقاد به کل حوزه و ... نبوده و از طرفی مشعر به کم بضاعتی ایشان می باشد ، در جایی ایشان میگویند : علما تماما" مشغول فرعند . این در حالیست که موضوع علم فقه ، فروعات یا همان فروع دین می باشد . پس می گوییم : علیکم بالبصیرة !


✅ دعاگویتان : شجاعی .

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۹ دی ۹۶ ، ۱۲:۲۰
مجید شجاعی


در نقل دیگر آمده است : هنگامى که زن غساله ، بدن حضرت رقیه علیه السلام را غسل مى داد ، ناگاه دست از غسل کشید و گفت : (سرپرست این اسیران کیست ؟ ) .

حضرت زینب علیه السلام فرمود : چه مى خواهى ؟  

غساله گفت : این دخترک به چه بیمارى مبتلا بوده که بدنش کبود است ؟ 

حضرت زینب علیه السلام در پاسخ فرمود : ( اى زن ، او بیمار نبود ، این کبودیها آثار تازیانه‌ها و ضربه هاى دشمنان است ) .

زبان حال حضرت زینب علیه السلام به زن غسل دهنده چنین بود :

بیا تو اى زن غساله از طریق وفا  

به این صغیره بده غسل از براى خدا  

نگر که از چه رخ او چو کهربا باشد  

ز داغ تشنگى دشت کربلا باشد  

نگر که زخم به پایش برون بود از حد  

به روى خار مغیلان دویده او بى حد  

طبق بعضى روایات ، بعد از رحلت حضرت رقیه علیه السلام یزید دستور داد چراغ و تخته غسل را ببرند ، و او را با همان پیراهن کهنه اش کفن کنند .  

زنان شام ازدحام کردند و در حالیکه سیاه پوش شده بودند براى بدرقه اهل بیت علیه السلام از خانه‌ها بیرون آمدند . صداى ناله و گریه آنها از هر سو شنیده مى شد و با کمال شرمندگى با اهل بیت علیه السلام وداع نمودند ، و تا کاروان اهل بیت علیه السلام پیدا بود ، مردم شام گریه مى کردند .

زینب کبرى علیه السلام از این فرصت استفاده هاى بسیار کرد . از جلمه اینکه هنگام وداع ، ناگاه سر از هودج بیرون آورد و خطاب به مردم شام فرمود :  

( اى اهل شام ، از ما در این خرابه امانتى مانده است ، جان شما و جان این امانت . هرگاه کنار قبرش بروید ( او در این دیار غریب است ) آبى بر سر مزارش بپاشید و چراغى در کنار قبرش روشن کنید ) .

رفتیم و ماند نزد شما یادگار ما  

جان شما و دخترک گلعذار ما  

رفتیم و ماند خاطره اى سخت جانگداز  

ز این شهر پر بلا ، به دل داغدار ما  

ما با رقیه آمده اکنون که مى رویم  

دیگر رقیه اى نبود در کنار ما .

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۹ آبان ۹۶ ، ۱۷:۲۰
مجید شجاعی


• تفاوت اشک و گریه •


بُکاء ، در لغت :

کلمه «بکاء» مصدر است از ریشه «بکى» که به معناى گریستن و اشک ریختن می باشد . ابن منظور در این باره مى گوید : البُکاءُ یُقصَرُ وَ یُمَدُّ ، قالَهُ الفَرّاءُ و غَیرُه ُ، إذا مَدَدتَ أرَدتَ الصَّوتَ الَّذى یَکونُ مَعَ البُکاء ِ، و إذا قَصَرتَ أرَدتَ الدُّموعَ و خُروجَها . [1] بکاء ، به گفته فرّاء و دیگران ، با الف مقصور و ممدود ، هر دو آمده است . با الف ممدود (بُکاء) ، به معناى صدایى است که با گریه همراه باشد ، و با الف مقصور (بُکا) ، به معناى اشک و خارج شدن آن است . بنا بر این نظری ّه، «بُکاء» ، به معناى گریه صدادار و «بُکا» به معناى گریه بى صداست .  

تفاوت اشک و گریه : نکته قابل توجّه ، این که هر اشک ریختنى ، گریه نیست . براى روشن شدن تفاوت اشک و گریه ، آشنایى با انواع طبیعى اشک در انسان ، مفید است .  

.  

• انواع اشک •


اشک چشم ، به سه نوع تقسیم شده است :


1 - اشک پایه (Basal tears) در چشمان پستانداران سالم ، قرنیه پیوسته (در طول ۲۴ ساعت) توسّط اشک هاى پایه ، خیس و تغذیه مى گردد . این اشک ، موجب لغزنده شدن چشم‌ها و شستشوى آنها از ذرّات خارجى مى گردد . مایع اشک ، حاوى : آب ، موسین ، چربى ها ، لیزوزیم ، لاکتوفرین ، لیپوکالین ، ایمنوگلوبولین ها ، گلوکز ، سدیم کلراید ، کلراید پتاسیم ، آنتى اکسیدان‌ها و برخى ویتامین هاست .

2 - اشک واکُنشى (Reflex tears) هر چیزى که موجب تحریک و یا خشک شدن چشم شود ، مى تواند تولید این نوع اشک را افزایش دهد . این نوع اشک ، به طور غیر ارادى و در پاسخ به موادّ محرّک چشم ، مانند : ذرّات خارجى، گرد و غبار ، آلرژن ها ، پاتوژن‌ها و موادّ محرّک دیگرى همچون : بخارات پیاز ، گاز اشک آور و افشانه فلفل ، ترشّح مى گردد . این اشک‌ها سعى مى کنند که موادّ محرّک و آزار دهنده را از چشم‌ها پاک کنند . باد شدید و نور شدید خورشید نیز مى تواند باعث تولید اشک واکُنشى (رفلکس) گردند .

3 - اشک احساسى یا گریه (Emotional tears / Crying) این اشک ، هنگام احساساتى شدن انسان‌ها (استرس هیجانى) و یا به هنگام احساس درد فیزیکى (جسمى) ، ترشّح مى گردد . آغازگرهاى هیجانىِ این نوع اشک معمولاً خشم ، اندوه ، شادى ، ترس ، شوخ طبعى و ناکامى اند . ترکیبات شیمیایى این نوع اشک با ترکیبات دو اشک قبلى ، متفاوت است و اشک احساسى ، هورمون‌ها و پروتئین هاى بیشترى دارد . [2] .


--------------- 


[1] : لسان العرب: ج ۱۴ ص ۸۲ (مادّه «بکى») .


[2] : برابر برخى از گزارش‌ها علل گریه در افراد بزرگ سال عمدتا شامل غم و اندوه (۴۹ %) ، شادى و خوشى (۲۱ %) ، خشم (۱۰ %) ، همدردى (۷ %) ، اضطراب (۵ %) و ترس (۴ %) است .

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۷ آبان ۹۶ ، ۰۹:۵۳
مجید شجاعی

خورشید خونرنگ عاشورا بالا آمده و به نیمه راه خویش به سوی مغرب نزدیک می‌شد ، اما گردونه جنگ همچنان در گردش بود و دو نیروی آزادی و  استبداد به رزم بی امان خویش ادامه می‌داد. سپاه « عبید » در مرحله ی نخست پیکار ،  با جنگ تن به تن ، ضرباتی کاری خورد و از نظر روانی متزلزل گردید ، و با از دست دادن شماری از دژخیمان و آتش افروزان سبک مغز و خشونت طلب و افراطی خویش لرزه بر اندامش افتاد و از ترس ، نقشه و شیوه ی جنگ را تغییر داد و هجوم سراسری و ناجوانمردانه و نابرابر را آغاز کرد. نیروی مدافع اردوگاه عدالتخواه و اصلاح طلب که از نظر شمار و ظاهر اندک ،  و طبق برخی

آمارها کمتر از یک صدم نیروی مهاجم بود ، با شهامتی وصف ناپذیر و با پایمردی و فداکاری بی نظیر و خیره کننده ای به دفاع قهرمانانه پرداخت و کار را بر یزیدیان دشوار ساخت و انبوهی از آن تیره بختان تجاوزکار را به خاک هلاک افکند ، اما خود نیز در این مقاومت بی نظیر تاریخ بشر، نیمی از یاران دلیر خود را به بارگاه خدا هدیه کرد. زمین نینوا از خون یاران اصلاح طلب و آزادیخواه حسین علیه السلام گلرنگ گردید ، شمار پیکرهای به خون خفته آنان به ده‌ها تن رسید و خون و رنگ و بوی خون سراسر دشت و دمن را فرا گرفت و همه جا را گلرنگ و گلگون ساخت.  یکی از گزارشگران بنام در این مورد آورده است که :  هنگامی که « عمر بن سعد » هجوم سراسری به اردوگاه نور را آغاز کرد و پی گرفت ،  پیشوای بزرگ آزادی نگاهی به پیکرهای به خون خفته یاران انداخت و آن گاه محاسن سپید و مبارک را به دست گرفت و فرمود : « اشتد غضب الله علی الیهود اذ جعلوا له ولدا، و اشتد غضبه علی النصاری اذ جعلوه ثالث ثلاثة، و اشتد غضبه علی المجوس اذ عبدوا الشمس و القمر، و اشتد غضبه علی قوم اتفقت کلمتهم علی قتل ابن بنت نبیهم، أما و الله لا أجیبهم الی شی ء مما یریدون حتی ألقی الله و انا مخضب بدمی ، مغلوب علی حقی ، أما من مغیث یغیثنا ؟ أما من ذاب یذب عن حرم رسول الله.  » . خشم خدا بر یهود آن گاه شدت یافت که آنان بر خدای یکتا فرزند تراشیدند و بر این پندار موهوم خویش پای فشردند .  و خشم خدا بر مسیحیان آن گاه سخت گردید که 

به جای توحیدگرایی و یکتاپرستی به سه گانه پرستی گرایش یافتند. و خشم خدا بر مجوسیان آن گاه شدت گرفت که آنان به جای خدا، خورشید و ماه را پرستیدند. و خشم خدا بر این قوم تاریک اندیش و خشونت طلب آن گاه سخت شد که با ادعای دروغین اسلام خواهی و در ستار مسلمانی بر ریختن خون پسر دخت سرفراز پیامبرشان همدست و همداستان شدند. و آن گاه هدف شوم آتش افروزان و اراده ی شکست ناپذیر و استوار و پولادین خود و یاران توحیدگرا و پروا پیشه اش را بر پایمردی و فداکاری و ایستادگی و شهامت تا دیدار خدا و به خفت کشیدن استبداد و ارتجاع را بار دیگر یادآور شد و فرمود : بهوش باشید ! به خدای سوگند من به ذره ای از خواسته‌های ظالمانه و زورگویانه ی آنان جواب مثبت نخواهم داد و در برابر ستم و دجالگری خواهم ایستاد تا در حالی که در دفاع از حقوق خویش به خون نشسته و به خون رنگین شده باشم به دیدار خدایم نایل آیم. هان ! آیا فریادرسی نیست که به فریاد ما ، حق طلبان و ستم ستیزان ، برسد ؟ آیا کسی نیست که از حقوق و امنیت و آزادی و حریم پیامبر و خاندانش دفاع کند ؟!

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۴ مهر ۹۶ ، ۲۰:۴۰
مجید شجاعی


★ آیا حضرت عباس (ع) در جنگ صفین حاضر بود ؟


طبق اطلاعات کتاب «تاریخ قیام و مقتل جامع سیدالشهدا» (زیر نظر حجت الاسلام مهدی پیشوایی)، مورخان درباره حضور عباس در جنگ صفین اختلاف دارند. برخی نوشته اند او در جنگ صفین شرکت داشته است برخی از محققان معاصر معتقدند عباس در بعضی جنگ‌ها حضور داشته، اما پدر بزرگوارش اجازه پیکار به او نداده است. بعضی هم بر آن اند که وی علاوه بر حضور در صفین، در نبردی قهرمانانه، ابتدا هفت تن از پسران ابن شَعثاء و سپس خود ابن شَعثاء را، که از قهرمانان سپاه معاویه بود، به هلاکت رساند و حیرت ناظران را برانگیخت .

اما چنین مطلبی در منابع متقدم نیامده و محدث نوری معتقد است این ماجرا مربوط به عباس بن ربیعة (بن حارث بن عبدالمطلب) است که مشابه چنین جریانی را برایش نقل کرده اند و همین، باعث اشتباه برخی نویسندگان شده است؛ وگرنه عباس (ع) اصلاً در صفین حضور نداشته است .

اما برخی محققان پاسخ داده اند که این دو جریان متفاوت اند؛ زیرا هر دو (به فاصله چند صفحه) در مناقب خوارزمی آمده و بعید است که خوارزمی به اشتباه یک جریان را به دو شکل نقل کرده باشد. فارغ از همه این قیل وقال‌ها حقیقت آن است که اگر بپذیریم که تاریخ تولد عباس در سال ۲۶ قمری بوده، او در جنگ صفین، یعنی در سال ۳۷ قمری، فقط یازده سال داشته است و در این صورت نمی توان پذیرفت که با این سن کم در جنگ شرکت کرده باشد .


★ آیا حضرت عباس (ع) در قصاص ابن ملجم نقش داشت ؟


عباس در زمان قصاص قاتل پدرش حاضر بود؛ اما نقشی در اجرای قصاص نداشت. او در هنگام غسل پیکر مطهر امام حسن (ع) همراه برادرش محمد حنفیه، امام حسین (ع) را یاری می‌داد.

از عباس بن علی (ع) در دوره امامت امام حسین (ع) تا پیش از حوادث کربلا، مطلبی در دست نیست؛ اما مسلم است که با آغاز نهضت امام حسین (ع)، عباس در کنار برادر بزرگوارش حضور داشته و به همراه ایشان، شبانه مدینه را به سمت مکه ترک کرده است .


★ همسر حضرت عباس (ع) که بود ؟


عباس (ع) با لبابه دختر عُبیدالله بن عباس بن عبدالمطلب ازدواج کرد. البته کنیزی نیز داشت که از او صاحب فرزندی به نام حسن شد . درباره تعداد فرزندان عباس اختلاف نظر وجود دارد.

حضرت عباس (ع) چند فرزند داشت؟

برخی برای ابوفاضل (ع) دو فرزند به نام‌های عُبیدالله و فضل ذکر کرده اند (علوی (عمری)، اَلْمُجدی فی انساب الطالبیین، ص ۴۳۶) و برخی به دو فرزند به نام‌های عبیدالله و حسن اشاره کرده اند (ابن قتیبه دینوری، المعارف، ص ۱۲۷).

ابن شهر آشوب از فرزند دیگری به نام محمد نام می‌برد که در کربلا به شهادت رسیده است. (مناقب آل ابی طالب، ج ۴، ص ۱۲۲).

بعضی متأخران چهار پسر به نام‌های عبیدالله، فضل، حسن و قاسم و دو دختر برای عباس برشمرده اند. (مقرّم، العباس، ص ۳۵۰) و برخی به این چهار نفر، پسر دیگری به نام عبدالله نیز افزوده و گفته اند که وی نیز در کربلا به شهادت رسیده است .


★ نسل حضرت عباس (ع) چگونه تداوم یافت ؟


همه دانشمندان نسب شناس اتفاق نظر دارند که نسل عباس (ع) تنها از طریق پسرش عُبیدالله، تداوم یافته است .

از نسل حضرت اباالفضل رجال نامداری پا به عرصه وجود نهادند؛ از جمله پنج تن از نوادگان او - یعنی پسران حسن بن عُبیدالله بن عباس - به نام‌های عبیدالله، عباس، حمزةالأکبر، ابراهیم جَردَقه و فضل، در عصر خود افراد سرشناسی بودند. عبیدالله امیر و قاضی القضاة مکه و مدینه بود . عباس سخنرانی فصیح و شاعری توانا شناخته می‌شد. فضل سخنوری فصیح و بسیار متدین و شجاع بود. ابراهیم را نیز به فقه و ادب و زهد می‌شناختند و قاسم بن حمزة بن حسن بن عبیدالله در یمن جایگاهی رفیع داشت .

از فرزندان عباس بن عبیدالله نیز، عبدالله سخنران و شاعری فصیح بود که در دربار مأمون جایگاهی ویژه داشت. از نوادگان حضرت عباس برخی وارد ایران شدند و در شهرهای شیراز، گرگان و اَرجان (بهبهان) ساکن شدند و برخی دیگر به یمن، مصر و مغرب کوچ کردند .


★ حضرت عباس (ع) چند برادر داشت ؟


«عبدالله» از فرزندان‌ام البنین و برادر حضرت اباالفضل بود. لقبش را عبدالله اصغر و کنیه اش را ابومحمد اکبر نوشته اند. وی به هنگام شهادت ۲۵ سال داشت و از خود فرزندی به یادگار نگذاشت. عبدالله راهانی بن ثَُبَیت حَضرَمی به شهادت رساند.

«أبوعمرو عثمان» یکی دیگر از فرزندان أم البنین و از برادران عباس بوده است. امیر مؤمنان (ع) به سبب علاقه ای که به عثمان بن مظعون داشت، این فرزندش را عثمان نامید و فردمود: إنما سَمّیتةُ باسم أخی عُثمان بن مَظعون؛ «من او را به نام برادرم عثمان بن مظعون نامیده ام». عثمان در روز عاشورا با تیر خَوْلی بن یزید و با همدستی مردی از بنی أبان بن دارم به شهادت رسید. او در هنگام شهادت ۲۱ سال داشت.

«أبوعبدالله جعفر»، فرزند‌ام البنین و آخرین برادر تنی حضرت اباالفضل بود که در کربلا به دست هانی بن ثُبیْت حَضْرمی به شهادت رسید. برخی معتقدند وی در هنگام شهادت نوزده سال داشته است .

«ابوبکر بن علی (ع) » برادر ناتنی عباس است که منابع متقدم نام مادرش را «لیلی» ثبت کرده اند. برخی معتقدند نام او محمد اصغر بوده است؛ ولی برخی مصادر، محمد اصغر و ابوبکر را در کنار هم، به عنوان دو تن از فرزندان امیر مؤمنان (ع) ذکر کرده اند. ابن اعثم و نسّابه علوی نیز نام او را «عبدالله» ثبت کرده اند. وی در روز عاشورا به شهادت رسید .

«محمد» یکی دیگر از فرزندان امام علی (ع) بود که برخی او را با لقب «اصغر» معرفی کرده اند. مادرش أسماء بنت عمیس خثعمی، و به عقیده برخی کنیزی أمّ ولد بوده است . محمد در روز عاشورا در ۲۲ سالگی، به دست مردی از (بنی) أبان بن دارم به شهادت رسید .


--------------- -------------------


★ التماس دعا ... مجید شجاعی - قم - عصر پنجشنبه 26 امرداد 1396 ★

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۶ مرداد ۹۶ ، ۱۹:۴۲
مجید شجاعی
★★★ هوالحق ★★★
تصویر عارف واصل و حکیم کامل ، حضرت آیت الله محمد شجاعی ( نور الله مضجعه و جعل الله الجنة  مسکنه ) ، عموی فقید بنده در منزل خودشان در زنجان ، خانه ای که کودکی نگارنده از آن خاطره ها دارد . این تصویر در اواخر دهه ی پنجاه شمسی برداشته شده است .

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۲ مرداد ۹۶ ، ۲۳:۳۴
مجید شجاعی


صبح یک روز دل انگیز بهاری ، نطفه ی شروع یک سفر جذاب و بیاد ماندنی در روح و روان نگارنده ی این سطور منعقد شد . بعد از تهیه ی مقدمات سفر و قرائت دعای رفع خطر ، بستن بار و بندیل ؛ و ساک بجای زنبیل ، ساعت حدود 10 صبح بود که ما از زنجان بیرون زدیم .

اینکه می گویم بیرون زدیم ، یعنی اینکه با یک حالت سریع و تهاجمی از شهر خارج شدیم . بخاطر عجله و شتاب معقول و غیر شیطانی ! که برای رسیدن به هدف و مقصدمان داشتیم و بخاطر دوری و بعد مسافت ، استارت آتشینی به مرکب راهوارمان و ماشین دودی باجناق زدیم و "د" برو که رفتی !

مطلوب و بارانداز ما ، روستای "تخته یورد" از روستاهای اطراف ماهنشان و در منتهی الیه محدوده ی جغرافیایی استان زنجان بود . دقیقا" مرز آذربایجان شرقی و نقطه تلاقی و اتصال این استان با استان زنجان .

وسیله سیر ما برخلاف سفر به روستای "قلعه جوق سیاه منصور" ، ماشین پژوی 405 نقره ای باجناق بنده آقای شهرت عباسی بود . ماشین خودم را که با آن به همراه خانواده از قم به زنجان آمده بودیم ، در زنجان گذاشتم که خانواده استفاده کنند .

از خروجی غربی زنجان که خارج می شوی ، مدتی باید از جاده ترانزیت قدیم استفاده کنی . البته اتوبان هم آماده شده و می توانی از آن هم بهره ببری . اما بخاطر آشنایی بیشتر و سهل الوصول بودن ، جاده قدیم را انتخاب کردیم .

روز هجدهم ( 18 ) ماه مبارک رمضان سال 1438 هجری قمری بود و ما باید برای اجرای مراسم شب نوزدهم ( 19 ) به روستا می رسیدیم .

ماشین دودی باجناق دل جاده را می شکافت و آن را می بلعید ! ماشینی که جاده را می بلعید و می خورد !!! ماشین جاده خور !!!

بعد از مدتی طی مراحل و قطع منازل بالأخره حوصله ی باجناق سر آمد و از جایی که من نمی شناختم ، وارد اتوبان شد . حالا دیگر ماشین پرواز می کرد . انگار لاستیک ها از جاده و زمین بریده بودند و ما روی هوا پرواز می کردیم . باز ماشین پرنده ی ما جاده را می خورد و ما را می برد ! بخاطر وسعت اطلاعات باجناق و نیک مشربی و خوش صحبتی ایشان ، در طول مسیر از هر دری سخن به میان آوردیم .

تحلیل کم و کیف انتخابات ریاست جمهوری و سال 1396 که تازه آن را پشت سر گذاشته بودیم و جناب آقای دکتر روحانی به عنوان منتخب مردم معرفی شده بودند و تهاجم کور دواعش غرق فواحش به حرم امام ( ره ) و مجلس شورای اسلامی ، تا توطئه های مختلف و الوان صهیونیسم و عربستان و ... موضوعاتی بودن که مورد بحث و بررسی قرار گرفتند . آخرالأمر با این آرزو که انشاالله روزی پرچم عزای سیدالشهدا ( ع ) را روی دیوار کعبه کوبیده و در مسجدالحرام زیارت عاشورا بخوانیم و نیز به امید روزی که در کاخ سیاه به ظاهر سفید ، دعای پرفیض کمیل برگزار کنیم ، وارد فاز و مقوله ی دیگری شدیم .

طبیعت سحار و چشم نواز اطراف واقعا" و حقیقتا" هوش ربا بود و جولان ذهنی فوق العاده ای در انسان ایجاد می کرد . مدتی نیز حول و حوش مناظر اطراف و روستاهایی که از آنها رد می شدیم و باجناق مثل کف دستش همه ی آنها را می شناخت و به من معرفی می کرد ، گفت و شنفت کردیم .

خلاصه بعد از مقداری طی طریق در اتوبان از محلی در نزدیکی روستای "قیطول" ، که تابلوی سد "مشمپا" در آن نصب شده بود ، وارد جاده ی دوطرفه ای شدیم که ما را به سوی مقصد می برد .کم کم و بتدریج آب و هوا نیز تغییر می کرد و در اطراف جاده ، ما شاهد شالیزارهایی بودیم که افرادی در آن مشغول زراعت و فلاحت برنج بودند . لازم به ذکر است که روستاهای آن حومه مثل "قره بوته" و "حصار" و "مشمپا" بخاطر وجود شالیزارهای برنج و محصول خوب و خوش پختی که در آنجا به عمل می آید ، بسیار معروف و مشهور هستند . اهالی زحمت کش و مهمان نواز و غریبه دوست آنجا ، برنج بسیار نفیس و ثمین و معطر و خوش پخت را به قیمت بسیار کم و نازلی به خریداران مختلف ( جزئى و کلی و سر زمین و خارج از روستا ) می فروشند . برنجی که هزاران رجحان و برتری دارد به برنج های خارجی مثل هندی و تایلندی و ...

باری ، طبیعت بسیار زیبا و دل انگیز بود . هوا بسیار معتدل و جانفزا و مملو از عطر گیاهان دارویی و گلهای وحشی و کوهی که مشام جان را بسی نیک می نواختند . در جایی بلای کوه و در کنار جاده ، شبح چیزی توجهم را جلب کرد . دقیقا" در بالای تکه سنگ های بزرگی در رأس کوه چیزی شبیه لانه بچشم می خورد و داخل آن رنگ سفیدی که به چشم می زد . نزدیک تر که شدیم ، معلوم شد که چند لک لک در آنجا بخاطر محیط و فضای مناسب لانه سازی کرده و به زندگی ساده و آرام و بی غل و غش خود مشغول بودند . بی خیال و بی اعتنا به مسائل روز و گرانی و تورم ، مشغول زاد ولد و گذران عمر خود هستند ! مقداری به حال آن موجودات زیبا و دوست داشتنی غبطه خوردیم و راهمان را کشیدیم و رفتیم .

بعد از مدتی سیر و سلوک فیزیکی ! به روستای "پری" رسیدیم . روستایی که غالبا" با اسم روستای "خیرآباد" باهم در زبان مردم ذکر و یاد می شوند .


■ فرجام نخستین بخش .

■ تحریر شد بتاریخ هشتم امرداد ماه سال یکهزار و سیصد و نود و شش . " زنجان " .

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۹ مرداد ۹۶ ، ۰۲:۰۲
مجید شجاعی

■ وهابیت چگونه و از کجا آمده ؟ نظریات آنها چیست ؟ و علل مخالفت شیعه با آنها چیست ؟

پاسخ اجمالی :

وهابیان، پیروان محمد بن عبدالوهاب می باشند، و او پیرو مکتب ابن تیمیه و شاگردش ابن قیم جوزی بود که عقاید جدیدی را در جزیرة العرب بنیاد نهاد. وهابیت فرقه ای از فرق اسلامی است که در عربستان و برخی از کشورها نظیر پاکستان و هند طرفدارانی دارد. به اعتقاد آنان حاجت خواستن از پیامبر(ص) و ائمه(ع)، زیارت، احترام و تعظیم قبور پیامبر(ص) و ائمه اطهار نوعی بدعت و بت پرستی محسوب می شود و حرام است. آن ها سلام و تکریم و احترام به پیامبر را جز در نماز جایز نمی دانند، و پایان زندگی دنیوی او را، پایانی بر بزرگداشت و گرامی داشت او می دانند. هرگونه آثار، گنبد و بارگاه بر قبور ائمه و بزرگان را بدعت می دانند، و معتقدند که حضرت رسول (ص) یک انسان با همه ی ناتوانی ها و ضعف های بشری بوده و از دنیا رفته و هیچ خبری از ما و جهان امروز ندارد، و زیارت قبرش حرام است.

شیعه و علمای بسیاری از اهل سنت این عقاید را رد کرده اند و معتقدند که دلیل چنین انحرافات، یکی اشتباه در فهم معارف اساسی اسلام مانند توحید و عبادت است و دیگری برداشت نادرست از اعمالی مانند زیارت و توسل.

پاسخ تفصیلی :

وهابی ها (وهابیان) پیروان محمد بن عبدالوهاب بن سلیمان نجدی (1115 – 1206) هستند و او پیرو مکتب ابن تیمیه و شاگردش ابن قیم جوزی بود که عقاید جدیدی را در جزیرة العرب بنیاد نهاد. نام این فرقه از نام پدر او عبدالوهاب گرفته شده است. ریشه ی فکری وهابیت، آرا و افکار ابن تیمیّه است که در سال 698 هـ ق، در منطقه شام آغاز به تبلیغ و ترویج آن نمود، و با مخالفت صریح دانشمندان بزرگ اهل سنّت و شیعه روبرو شد.

با مرگ ابن تیمیّه در سال 728 در زندان قلعه دمشق، افکار وى نیز به فراموشى سپرده شد. پس از گذشت حدود چهار صد سال، محمّد بن عبد الوهّاب در سرزمین نجد با هماهنگى محمّد بن سعود حاکم «دِرعیّة»، در سال 1157 افکار ابن تیمیّه را مجددا زنده و به ترویج آن پرداخت؛ آنان با نبردهاى خونین، بر سواحل خلیج فارس و تمامى منطقه حجاز سلطه یافتند . این فرقه هم اکنون در عربستان و برخی از کشورها نظیر پاکستان و هند طرفدارانی دارد.

محمد جواد مغنیه در کتاب «هذه هی الوهابیة» با استناد به کتب محمد بن عبدالوهاب و آثار دیگر وهابیان می نویسد: به نظر وهابی ها هیچ انسانی نه موحد است و نه مسلمان مگر این که امور معینی را ] که در ادامه به آنها اشاره می شود ، ترک نماید. درحالی که، همه ی مسلمانان معتقدند که هر کس شهادتین را بر زبان جاری کند مسلمان است و خون و مالش محفوظ است، اما وهابی ها می گویند: قول بدون عمل ارزش و اعتباری ندارد، بنابراین هر کس شهادتین را بخواند، ولی از مردگان استعانت بخواهد چنین کسی کافر و مشرک خواهد بود و خون و مال او حلال است.

مذهب وهابی اکنون در عربستان سعودی مذهب رسمی است و فتاوای علمای آن مذهب از طرف دولت اجرا می شود. آنان در فروع مذهب، تابع احمد حنبل هستند و بر هیچ یک از پیروان مذاهب اربعه (حنفی، شافعی، حنبلی و مالکی) ایراد نمی گیرند، ولی پیروان دیگر مذاهب از قبیل شیعه و زیدیه را مورد طعن قرار می دهند.

در این جا به بعضی از معتقدات فرقه وهابیه اشاره می کنیم :

1. اعتقاد به سلطه غیبی برای غیر خداوند شرک است؛ آنها می گویند: «اگر کسی به پیامبر(ص) یا غیر او از اولیا الله استغاثه [و از آنها طلب یاری] کند و به این مسئله که او دعایش را می شنود و از احوالش با خبر است، یا حاجتش را برآورده می کند، معتقد باشد، اینها انواعی از شرک اکبر است».

2. حاجت خواستن از اموات؛ به اعتقاد وهابیه از انواع شرک، حاجت خواستن از اموات و استعانت از آنان و توجه به آنان است و این اصل و اساس شرک در عالم است. »

3. دعا و توسل نوعی عبادت و شرک است؛ گفته اند: «عبادت مخصوص خداست و دعا هم نوعی عبادت است، پس درخواست از غیر خدا، شرک است. »

4. زیارت قبرها شرک است.

5. تبرک جستن به آثار انبیا و صالحان، شرک است.

6. احتفال (جشن گرفتن) میلاد پیامبر(ص) شرک است.

7. ساختن گنبد و بارگاه بر روی قبرها شرک است.

علت مخالفت شیعه با وهابیان به دلیل عقاید اشتباه آنان و تعصب شدید نسبت به آن و اعمال خشونت در رفتار و کردار است.

در رد عقاید آنها، می توان گفت که اگر اعتقاد به سلطه ی غیبی، اعتقاد به شفا دادن و اعتقاد به برآوردن حاجت و ... ، به این نحو باشد که تمامی این امور به خداوند مستند است و دیگران هرچه دارند از جانب خداوند متعال به آنها داده شده است، شرک نخواهد بود؛ زیرا در این صورت هیچ گونه استقلالی برای غیر خدا در نظر گرفته نشده است و شرک در الوهیت، شرک در خالقیت و شرک در ربوبیت، در صورتی تحقق پیدا می کند که کسی عقیده داشته باشد، غیر خداوند به طور مستقل دارای صفات کمال و جلال باشد، یا به طور مستقل بتواند خلق کند و یا به طور مستقل بتواند تدبیر کند، اما اگر قدرت او یک قدرت وابسته به خداوند باشد، دیگر شرک معنا نخواهد داشت. مسلمانانی که از پیامبر اکرم(ص) و جانشینان آن حضرت حاجت می خواهند و عقیده دارند که آنها قدرت فوق العاده ای دارند، و این مقام را برای آنها مقامی عطا شده از جانب پروردگار می دانند که در اثر رسیدن به کمال عبودیت به دست آورده اند، آیا با این وصف، باز هم مشرک هستند؟

آنان کارهایی مثل جشن گرفتن برای میلاد پیامبر (ص)، بنای گنبد و بارگاه روی قبرها، بوسیدن ضریح و... را شرک می دانند از آن جهت که این اعمال را عبادت پنداشته اند.

در جواب این اعتقاد به آنها می گوییم : شما معنای عبادت را درست نفهمیده اید. عبادت، دارای ویژگی هایی است و با آن ویژگی ها عبادت مخصوص خداوند است. عبادت، عبارت است از خضوع و خشوعی که ناشی از اعتقاد به الوهیت، یا خالقیت و یا ربوبیت باشد. بنابراین، با این تعریف اگر خضوع و خشوعی ناشی از چنین اعتقاداتی نباشد، به هیچ وجه عبادت نخواهد بود. به همین جهت وقتی خداوند در سوره ی یوسف سجده ی برادران یوسف (ع) در مقابل آن حضرت را نقل می کند ، آن را شرک ندانسته است؛ زیرا آنان هیچ گاه درباره ی یوسف، اعتقاد به الوهیت، خالقیت و یا ربوبیت نداشتند. از آنها سؤال می کنیم چرا بوسیدن حجر الاسود شرک نیست ؟ اما بوسیدن ضریح پیامبر و قبر پیامبر را شرک می دانید؟ چه فرقی وجود دارد؟ پس معلوم می شود که هر احترام و هر خضوع و خشوعی عبادت نیست. آیا مادری که از روی علاقه مادری، فرزند خود را می بوسد او را می پرستد و مشرک شده است؟

خوشبختانه، علما و دانشمندان تیزبین و بیدار مسلمان از دیر باز به تمامی عقاید و معیارهای خود ساخته، جواب متین، محکم و دندان شکن داده اند که در کتاب های زیادی ثبت شده است.

در این جا داوری را به عقل سلیم شما واگذار می کنیم که آیا آموزه های انحرافی که توسط وهابیون تبلیغ می شود می تواند مطابق با فطرت و قرآن باشد. آیا این است محبت به اهل بیت که مزد رسالت قلمداد گردیده است؟ و آیا قرآن نفرموده است که شهدا زنده اند و در نزد خدا روزی می خورند؟ و آیا مقام پیامبر

(ص) از شهدا کمتر است؟!


★ خذلهم الله تبارک و تعالی - تهیه و تنظیم : مجید شجاعی - زنجان .

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۱ خرداد ۹۶ ، ۱۸:۴۴
مجید شجاعی