★★★ باژبود ★★★

★★★ ادب و عرفان و هنر ★★★

★★★ باژبود ★★★

★★★ ادب و عرفان و هنر ★★★

◆◆◆ اللهم صل علی محمد و آل محمد ◆◆◆

سلام علیکم ؛
در روز و روزگارانی که انسان دچار نسیان گشته و آنسان بودن خود را از یاد برده است ، ما کمر همت بسته ایم که فرایادش بیاوریم که از کجا آمده ایم ؟ در کجا هستیم ؟ و به کجا خواهیم رفت ؟
در ادامه این راه سهل و ممتنع از جان و دل ، پذیرای گوهر نقدتان می باشیم .

" دعاگوی وجود شریفتان : مجید شجاعی ؛ مدیر سایت باژبود "

طبقه بندی موضوعی
نویسندگان


بر طبق آیت کریمه هدایت نشان (وَ الْجَانَّ خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ مِنْ نارِ السَّمُومِ) حضرت حى قیوم پیش از آفرینش آدم علیه السلام از آتش خلقى آفرید و بحکم (وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ) آنطایفه را شریعتى کرامت کرده و بعبادت خویش مأمور گردانید و بروایت ابن عباس رضى اللّه عنه اسم ابو الجن سوماست و جان لقب اوست اما حضرت مخدومى ابوى مرحومى السید السند الامجد امیر خواند محمد رحمه اللّه در کتاب بلاغت انتماى روضة الصفا از مترجم اسفار آدم ابو عیسى جعفر بن یعقوب الاصفهانى نقل کرده اند :

که جان موسوم بطارنوس بود و اولاد و اعقاب او مادام که اوامر و نواهى الهى را مطیع و منقاد بودند در غایت رفاهیت روزگار میگذرانیدند و چون یکدور ثوابت نزدیک بانتها رسید آغاز عصیان و طغیان نمودند منتقم جبار بعد از الزام حجت اکثر ارباب معصیت را بدار البوار فرستاد و بقیه ایشان را که ربقه اطاعت در ربقه داشتند بتجدید شریعتى عطا فرمود و حلیائیس را که هم از آن قوم بود بر ایشان والى ساخت و چون یکدوره دیگر بر این قضیه بگذشت بنى الجان کرت دیگر قدم در وادى نافرمانى نهادند و ثانیا بعقوبت ایزدى معاقب گشته جمعى از صلحا که بر صراط مستقیم راسخ بودند بازماندند و شخصیکه بلمیقا نام داشت بر ایشان حاکم و فرمانروا شد و چون دوره ثالثه انقضا یافت دیگرباره آنجماعت از جاده دین قویم انحراف نموده بسخط الهى مبتلا گشتند و حکومت بقیه آن طبقه بر ماهوس که جمال حالش بر نور فضل و صلاح آراسته بود تعلق گرفت و او تا زمان انتقال بعالم بقا بامر معروف و نهى منکر میپرداخت و بعد از فوتش اشرار بنى الجان باز آغاز فتنه و فساد کردند و بارى تعالى رسولانی جهة هدایت و ارشاد برایشان فرستاد و آن گمراهان اصلا متنبه نگشتند تا دوره رابعه منتهى شد و حکمت حضرت عزت اقتضاى تجددى کرده طایفه ای از ملائکه عظام بمقاتله ارباب ظلم و ظلام شتافتند و اکثر ایشان را بقتل آورده ابلیس را که بقول اصح از آن ملاعین بود و عزازیل نام داشت با فوجى از صبیان اسیر ساختند و ابلیس با ملائکه بآسمان رفته نشو و نما یافت و در طاعت و عبادت بمرتبه مبالغه نمود که مقرب درگاه حضرت احدیت شده برتبه تعلیم فرشتگان مشرف گشت و چون بنى الجان از مواضع اختفا بیرون آمده بحسب طول زمان نوبت دیگر بسیار شدند و بدستور طریق غوایت مسلوک داشتند ابلیس هدایت و ارشاد ایشان را از خالق بلاد و عباد مسألت نموده با فوجى از ملائکه از آسمان بر زمین شتافت و جمعى از مطیعان بنى الجان بدو پیوسته عزازیل یکى از ایشان را که موسوم بود بهلوت بن بلامت برسم رسالت نزد علماء ارباب جهالت فرستاد تا ایشان را از نافرمانى جناب کبریاء سبحانى تحذیر نماید و آنقوم بى باک آن شخص را هلاک ساختند چون از موعد مراجعت او مدتى درگذشت ابلیس دیگرى را بدان امر نامزد کرد و آن گروه ناپاک او را نیز کشته این قضیه شنیعه بار دیگر تکرار یافت و کرت آخر یوسف بن یاسف بفرموده عزازیل بمیان ایشان رفته آنقوم قصد قتل او نیز کردند عاقبت یوسف بلطایف الحیل از زخم گرگ اجل امان یافته خود را بابلیس رسانید و کیفیت حادثه را معروض گردانید و عزازیل بعد از استجازه از ملک جلیل اکثر آن گمراهان را کشته در بسیط زمین رایت حکومت برافراشت و بخار عجب و پندار بکاخ دماغ او تصاعد نموده خود را از جمیع مخلوقات اعلم و افضل پنداشت .

ابیات :

ز راه تفاخر بفوج ملک // گهى بر زمین بود و گه بر فلک

نبود آگه از کار و کردار خویش // که خواهد غلط کرد هنجار خویش

پیوسته در مجالس ملائکه مقربین بحسب ظاهر بر کمال فضیلت خویش دلایل و براهین اقامت کرده باطنا باخود مخمر نمود که اگر منصب خلافت از بارگاه الوهیت بشخصى دیگر مفوض گردد گردن بمتابعتش در نیاورد بلکه در هلاک او شرایط سعى و اهتمام مرعى دارد و در خلال آن احوال جمعى از فرشتگان که بمشاهده لوح محفوظ رفته بودند در غایت حزن و ملال بازآمده با عزازیل گفتند که امروز از ملاحظه لوح چنان معلوم کردیم که عنقریب یکى از مقربان جناب جلال سبحانى بلعنت ابدى مخصوص خواهد گشت و ما هریک از عاقبت کار خود هراسانیم امید آنکه دعا کنى که تا هیچ کس از ما بدان بلیه عظمى مبتلا نگردد ابلیس بر زبان آورد که این نایبه بما و شما نسبت ندارد و مدتى مدید است که من برین قضیه مطلع گشته‌ام و با کس نگفته‌ام القصه شیطان بسخن فرشتگان چندان التفاتى نکرد و بتضرع و استغفار اشتغال ننمود بنابرآن بخذلان ابدى و خسران سرمدى گرفتار گشت نعوذ باللّه منها و در اثناء آن اوقات صداى کوس خلافت آدم در جهان افتاد و نداى (إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً) بگوش هوش عالمیان رسید ملائکه از روى تعجب گفتند (أَ تَجْعَلُ فِیها مَنْ یُفْسِدُ فِیها وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ) حضرت علام الغیوب در جواب ایشان فرمود که (إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ) و فرشتگان از استماع این جواب بر جرأت خویش متنبه شده بقدم اعتذار و سلوک طریق استغفار پیش آمدند اما ابلیس همچنان مغرور بوده بر انکار اصرار نمود و هو الغفور الودود.


■ موفق و مؤید باشید و طاعات و عبادات همه ی شما قبول انشاالله تعالی . دوستدارتان : مجید شجاعی // زنجان - هجدهم خرداد ماه 1396 خورشیدی .

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۶/۰۳/۱۸
مجید شجاعی

نظرات  (۱)

به به خیلی عالی بود خداوند شما را مورد لطف و رحمت خودش قرار دهد به خاطر این کار قشنگ و آموزنده تان
پاسخ:
سلام طاها جان

ببخش که بجا نمی آورمتان . اگر خودتان را کمی معرفی بفرمایید سپاسگزار خواهم بود .
موفق و مانا باشید .

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی